وبلاگ ماوبلاگ ما، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره
اهورااهورا، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

خاطرات عاشقانه گل پسرام

تبریک ویژه بابت دومین سالگرد یکی شدنمون

همسر خوبم سعید جان به ذهنم سپرده ام که غیر از تو به کسی فکر نکنم به چشمانم یاد داده ام که جز تو نبیند از وقتی با همیم روزها و روزها گذشته چه تلخ چه شیرین معبود را شاکرم که در تلخیها کنارم بودی و  شادیها را به کامم شیرین تر کردی با تو بودن برایم بهترین لحظات زندگی است ومن وجود پر مهر و سرشار از عشق تو را در کاشانه قلبم به وضوح میبینم و در سالروز ازدواجمان هدیه ام برای تو قلبی است که تا ابد می تپد سالگرد ازدواجمان مبارک بر هر دومان مبارک ممنون از همه که یادشون بود و بهمون تبریک گفتن از مهسا جون بابت تبریک قشنگش ممنونم ...
26 ارديبهشت 1395

دلنوشته ها

شعری برای فرزندم سومین روز از خرداد سال نود و چهار                  خداوندهدیه ای بر ما عطا فرمود چون دُر           بی بها نبود سعادت شامل حال کسی                     تا شود از یاوران امیرالمومنان نام مولود عزیزم کرده پدر امیرعلی                       حافظش باش ای خدا حق امیرالمؤمنین امیرعلی شد اقتباس از نام امیرالمومنین            ...
7 ارديبهشت 1395

عکس ها تا یازده ماهگی

تا یازده ماهگی واسه ناهار عمو میثم اومد خونمون و با پسری کلی بازی کرد پسری خسته و شد و خوابش میامد عمو چند تا عکس انداخت که مثلا موفق شده گل پسر شیطون ما رو بخوابونه امیرعلی و دایی حسین در حال کباب خوردن سفره هفت سین خاله فرح امیرعلی و آیدین جون البته به قول پسرم آدی شیطونی کردن و ناخونک زدن به آجیل خاله فرح ی خواب راحت بعد از کلی بازی خاله الهام و پسرا بفرمایید شام تا غذا آوردن بلافاصله دستتو کردی تو غذا و گوجه ها رو له کردی حسابی لباساتو کثیف کردی آخر هم خودت میخواستی نوشابه بخوری با بابا سعید شب رفتیم ی دو...
1 ارديبهشت 1395
1